دوشنبه ۲۷ آبان ۱۳۹۸ - ۱۷:۰۷

خشایار اعتمادی:

بعضی مدیران با انتخاب‌های سلیقه‌ای، جریانی مافیایی ایجاد کرده‌اند

خشایار اعتمادی

سینماپرس: خشایار اعتمادی از حضور در عرصه موسیقی خداحافظی کرد. او می‌گوید: بخشی از راهبران مدیریت موسیقی، مغرضانه به فکر اقتصاد و سودهای اقتصادی موسیقی هستند. آنها با انتخاب‌های سلیقه‌ای، جریانی مافیایی ایجاد کرده‌اند.

به گزارش سینماپرس، به گواه تولید روزانه ده‌ها تک‌آهنگ سطحی و بی‌کیفیت، می‌توان گفت موسیقی پاپ حال و روز خوشی ندارد. این گونه عامه‌پسند، طی سال‌های اخیر  روند درست و رو به رشدی را طی نکرده است. نگاهی صرفا تجاری، تاسیس موسسه‌های خصوصی و فعالیت آنها در جهت حمایت از خوانندگان تازه‌کار و قید قراردادهای یک طرفه و ناعادلانه با آنها، همچنین برگزاری کنسرت‌های متعدد داخلی و خارجی مواردی هستند که موسیقی پاپ را با چالش‌های بسیار مواجه کرده‌اند که در نهایت سودهای هنگفت این رویه برای موسیقی و ارتقای آن هزینه نمی‌شود و به جیب چند موسسه و تهیه‌کننده معدود می‌رود.

همه اتفاقات مذکور، خوانندگان نسل‌های قبل را به حاشیه رانده و به نوعی خانه‌نشین کرده است. قاسم افشار، چنگیز حبیبیان، حمید غلامعلی، حسین زمان، یاور اقتداری، علی کریمی، سعید شهروز و خشایار اعتمادی تنها برخی از خوانندگان نسل‌های قبل هستند که در دهه هفتاد برای ایجاد و تداوم موسیقی پاپ تلاش کردند و حال به دلیل شرایط نامناسب و عدم حمایت تهیه‌کنندگان به انزوا رفته‌اند. در این میان هستند آهنگسازان و نوازندگانی که بی‌سر و صدا از عرصه موسیقی کناره گرفته‌اند یا به دیگر کشورها مهاجرت کرده‌اند و کمتر کسی از حال و روز فعلی آنها با خبر است.

خشایار اعتمادی که جزو اولین خوانندگان پاپ پس از انقلاب به حساب می‌آید و طی سال‌های اخیر فعالیت کمی در عرصه موسیقی داشته، طی روزهای گذشته در اعتراض به وضعیت کیفی موسیقی پاپ و به دلیل عدم فضای مناسب و وجود نگاه صرفا تجاری به موسیقی، با ارائه یادداشتی از عرصه موسیقی خداحافظی کرده است. این خواننده درباره دلایل کناره‌گیری‌اش از فضای موسیقی توضیحاتی داد و به تحلیل وضعیت گذشته و حال موسیقی پاپ پرداخت.

در گفتگوی اخیرتان با ایلنا که چند ماه پیش انجام شد، نسبت به امروز کمی به وضعیت موسیقی امیدوارتر  بودید. حال خداحافظی شما از عرصه موسیقی غافلگیرکننده است. چرا می‌خواهید خداحافظی کنید؟

خشایار اعتمادی کلا آدم غافلگیرکننده‌ای است. غافلگیرکننده می‌آید و غافلگیرکننده می‌رود.

دلیل این تصمیم چیست؟

من نزدیک به سه دهه پیش با تصور دیگری وارد عرصه حرفه‌ای شدم. در دهه هفتاد فضای موسیقی پاپ عملأ مسدود بود. در آن مقطع نگاهم به موسیقی با محوریت فرهنگ بود و هنوز به آن نگاه و منظر معتقدم. بهتر است بگویم در دهه هفتاد با نگاهی فرهنگی و نه صرفا هنری پا به عرصه موسیقی گذاشتم. در آن سال‌ها با این نیت پا به میدان گذاشتم که با موسیقی اصطلاحأ عاشقی کنم نه کاسبی. به همین دلیل شاید آنچه که به لحاظ معنویات و مادیات در موسیقی هزینه کرده‌ام، بسیار زیاد بوده است. طی سال‌ها و دهه‌های گذشته اگر همکارانم با حمایت تهیه‌کننده به تولید اثر پرداخته‌اند، من این کار را نکرده‌ام و آثارم هیچ‌گاه تهیه‌کننده نداشته‌اند و با هزینه خودم تولید شده‌اند. ده آلبوم در کارنامه دارم که تهیه‌کننده همه آنها خودم بوده‌ام. رویه به گونه‌ای بوده که خودم آثارم را ساخته‌ام و سپس آنها را به جریان پخش سپرده‌ام و پخش‌کننده‌ها نیز هر طور که خواسته‌اند با خشایار اعتمادی و آثارش رفتار کرده‌اند.

با این تفاسیر می‌توان گفت بیشترین سود آثارتان به جیب پخش‌کننده‌ها رفته است؟

واقعیت این است که نه تنها آلبوم‌هایم برایم سود نداشته‌اند، بلکه باعث شده‌اند، متضرر شوم. طی این روند، بیش از ضررهای مالی به لحاظ عاطفی ضرر کرده‌ام و ضربه خورده‌ام. به هر حال کودکی و میانسالی من با عشق به موسیقی سپری شده و همواره به کار و حرفه‌ام متعهد بوده‌ام و نسبت به آن احساس مسئولیت می‌کرده‌ام. همیشه برای خودم و گوش مخاطبانم ارزش قائل بوده‌ام و زمانی که می‌دیدم فضای پخش از وضعیت نامناسبی برخوردار است، آسیب دیده‌ام. گویا همیشه نسبت به من نگاه خاصی وجود داشته و انگار به لحاظ خبری بایکوت بوده‌ام.

دلیل یا دلایل آن نگاه خاص و احیانا بایکوت خبری‌تان را چه مواردی می‌دانید؟

واقعا هیچ‌گاه نتوانستم دلایل این اتفاق را بفهمم و هرگز علت آن را نفهمیدم. مسئولان نیز به هیچ‌وجه درباره آن چیزی نگفته‌اند. حتی در آسیب‌شناسی‌های شخصی‌ام، زمانی که ۲۷ سال گذشته را مرور می‌کنم، باز هم به نتیجه مشخصی نمی‌رسم. همیشه تلاشم این بوده که با ادب و اخلاق در جامعه زندگی کنم. طی این سال‌ها در جوامع هنری نیز حضور داشته‌ام و با آهنگسازان، نوازندگان و ترانه‌سرایان بسیاری همکاری کرده‌ام. هیچ‌گاه با همکارانم به لحاظ مالی و اخلاقی مشکل پیدا نکرده‌ام. البته همیشه در زمینه کاری اختلاف نظرهایی وجود دارد که طبیعی است.   به طور کلی همیشه سعی کرده‌ام از حواشی به دور باشم. در زمینه مشاغل و مسئولیت‌های مدیریتی نیز این رویه وجود داشته است. حتی اگر در مواقعی، موارد و موضوعاتی بر خلاف میلم بوده خودم را به رعایت چهارچوب‌ها ملزم دانسته‌ام و اگر سدی وجود داشته تلاش کرده‌ام با تعامل آن را حل کنم و به نتیجه برسانم.

اگر بازهم مسئولیتی به شما واگذار شود و اگر مانند گذشته در زمینه موسیقی فعال شوید، بازهم همان رویه قبلی را با همان نگاه‌ها و منظرها ادامه می‌دهید؟

بی‌شک در حال حاضر عریض‌تر و عمیق‌تر فکر می‌کنم و به این می‌رسم که در حال حاضر، متاسفانه و بی‌تردید، بخشی از راهبران مدیریت موسیقی، مغرضانه به فکر اقتصاد و سودهای اقتصادی موسیقی هستند. آنها به صورت گزینشی کاسبک‌هایی را کنار خود دارند و با انتخاب‌های سلیقه‌ای، جریانی مافیایی ایجاد کرده‌اند. نسبت به وجود چنین رویه و مافیایی هیچ شکی ندارم. بازهم تاکید می‌کنم که بخشی از مدیران و مسئولان نسبت به موسیقی چنین نگاهی دارند. آن افراد به جای احترام به مخاطبان و تقویت شئونات شنوایی مردم، با انتخاب‌های غلط، سلیقه مخاطبان را تنزل داده‌اند و آنها را به سمت شنیدن آثار نازل و سطحی سوق داده‌اند. آن افراد در حال حاضر تمام مقولات و بخش‌ها را به صورت انحصاری در اختیار گرفته‌اند.

بخشی از صحبت‌هایتان درباره چند موسسه معدود است که نسبت به انتخاب و فعالیت خوانندگان جدید فعالیت می‌کنند؟

بله همینطور است. شما حساب کنید که اگر خواننده به اصطلاح مال خودشان باشد، تمام بخش‌های مرتبط و شبکه‌های پربیننده تلویزیونی و ماهواره‌ای و فضاهای مجازی را به او اختصاص می‌دهند و با ساخت نماهنگ‌ها و تیزرهای سطحی با حضور مثلا چند دختر توجه مخاطبان را به او جلب می‌کنند. آنها گاه برای جلب توجه بیشتر با حضور دختران و پسران جوان دابسمش‌هایی تولید می‌کنند و آنها را در فضای مجازی نشر می‌دهند. همه این اتفاقات در نهایت به ضرر موسیقی است. طی این روند آن موسسات و افراد قراردادی یک ساله با خواننده می‌بینند و او نیز تصور می‌کند که در کارش موفق است و همه چیز به نفع او خواهد بود، که اینگونه نیست و سود اصلی و کلان‌تر به جیب آن چند نفر معدود می‌رود. این رویه کم و کیف اشعار و ترانه‌ها را نیز تحت تاثیر قرار داده و اینگونه است که شعری با بیت «این درو محکم نبند» سروده می‌شود و به صورت مقطعی و گذرا مورد توجه قرار می‌گیرد.

رویه موجود تا چه حد به موسیقی پاپ ما آسیب می‌زند؟

ببینید آن موسسات، مراکز و افراد مشخص با فلان خواننده قراردادی می‌بندند و با صدها اجرای سالانه از کنار او به سودهای کلان می‌رسند. اتفاق بدتر این است که آن خوانندگان به عنوان نماینده ما خوانندگان پاپ معرفی می‌شوند و بدتر از آن اینکه به تورهای اروپایی و آمریکایی می‌روند. واقعا نمایندگان موسیقی پاپ همین‌ها هستند که کنسرت‌های متعدد داخلی و خارجی برگزار می‌کنند!؟ همه این حرفها پاسخ‌ آنهایی است که می‌گویند چرا حضورت کمرنگ شده و فعال نیستی و آلبوم یا اثری ارائه نمی‌دهی؟

در فضای فعلی ساخت آلبوم یا تک‌آهنگ با چه مشکلاتی مواجه است و به لحاظ مالی چقدر بودجه می‌خواهد که باعث شده همنسلان شما به صورت شخصی و بدون وجود تهیه‌کننده نیز به تولید اثر نپردازند.

ببینید در حال حاضر، شرایط اقتصادی مناسبی نداریم و این بحران گریبان‌گیر همه است. شما حساب کنید اگر من بخواهم در چنین شرایطی به تولید اثر بپردازم، باید بابت هر قطعه یا تِرَک حدود ۶۰ میلیون‌تومان هزینه کنم که ۲۰ تا ۲۵ میلیون آن هزینه تبلیغ و نشر در فضای مجازی می‌شود. حال شما حساب کنید اگر بخواهم طی یک سال مثلا هفت اثر بخوانم باید بیش از ۵۰۰ میلیون‌تومان هزینه کنم که آن نیز به دلیل نحوه دانلودهای اینترنتی و رایگان بازگشتی ندارد. اگر من ۶۰۰، ۷۰۰ میلیون تومان پول اضافه بدون برگشت داشته باشم، باید آن را هزینه کنم تا بیایند مرا ببیند و بشنوند؟ اصلا ترجیح می‌دهم با این وضعیت مرا نشنوند و نبینند. نکته دوم اینکه اگر به فرض چنین مبلغی را در اختیار داشته باشم ترجیح می‌دهم آن را صرف امور بهتر بکنم. در چنین شرایطی آن مبلغ هنگفت را صرف چند بچه می‌کنم تا مثلا به مدرسه بروند و یا به خانواده‌ای کمک می‌کنم که می‌خواهند دخترشان را به خانه بخت بفرستند. یا مثلا به ادامه تحصیل پسری کمک می‌کنم که پول ندارد و می‌خواهد ازدواج کند. حال شما تصور کنید من کنسرت برگزار کنم بلکه آن مبلغ ۶۰۰ یا هفتصد میلیون‌تومان به من بازگردد. سود آن به جیب چه کسی می‌رود؟ به جیب همان چند نفر معدود خواهد رفت؛ زیرا گیشه‌ کنسرت‌ها نیز در اختیار همان آدم‌هاست.

موفقیت و سود آن تهیه‌کنندگان یا همان سه، چهار نفر چطور تضمین می‌شود؟

امکان ندارد که آن چند نفر بتوانند، بدون حمایت فعالیت کنند. این اتفاق بدون حمایت شدنی نیست. اتفاقا یکی از دلایلی که باعث شد از فضای موسیقی بیرون بیایم این بود که بتوانم حرف‌هایم را بزنم.

اما شما از سال‌های گذشته و پیش از ایجاد و گسترش جریان‌های مافیایی کم‌کار شده بودید.

ببییند حتی در زمان کم‌کار شدنم نیز در زمینه موسیقی فعال بوده‌ام و همه انرژی‌ام را صرف هنر و موسیقی این مملکت کرده‌ام. بگذارید برایتان چند مثال بزنم. یادم هست آن زمان که می‌خواستند موسیقی پاپ را به جشنواره بیاورند، آقای کامبیز روشن‌روان خواستند که من با آقای صفارهرندی دراین‌باره صحبت کنم و من نیز گفتم چشم. آقای صفارهرندی نیز مرا پذیرفتند و من از ایشان خواستم به موسیقی پاپ کمک کنند. ایشان گفتند مشروط به اینکه شما برگزارکننده‌ باشید، می‌پذیرم. من در پاسخ گفتم تنها هشت روز تا زمان برگزاری باقی مانده و از من دعوت نشده و ایشان اصرار کردند و من نیز گفتم چشم و انجامش دادم. در زمان ریاست جمهوری آقای احمدی‌نژاد، ایشان از من خواستند در اختتامیه جشنواره رضوی حضور داشته باشم و پذیرفتم. وزیر بعدی در مناسبتی دیگر از من خواست به عنوان سخنران حضور داشته باشم که بازهم گفتم چشم و پذیرفتم. مسلمأ، هیچ‌کدام از آن چشم گفتن‌ها برای خودم و برای منفعتم نبوده و تنها هدفم این بوده که بستر و فضا برای فعالیت دوباره هم‌نسلان و همکارانم میسر شود و نوظهورها نیز بهتر و درست‌تر در زمینه موسیقی پاپ فعالیت کنند.

در این‌صورت سیاست‌های فعلی و تصمیمات اجرایی مسئولان فعلی چگونه است؟

 مدیریت فعلی به طرز وحشتناکی یارکشی کرده و صرفا به دنبال سودهای کلان است. برخی در خارج از کشورند و خانه‌ها و ماشین‌های آنچنانی دارند. اینها فساد است. چطور می‌شود کسی که قبلأ برای بچه‌های هنرمند نوارکاست جابجا می‌کرده امروز پشت پورشه بنشیند و روز دیگر لندکروز سوار شود. قطعا جریان و فسادی وجود داشته است. از سویی زمانی که به زندگی فعالان موسیقی نگاه می‌کنید، می‌بینید که وضعیت بدی دارند و برخی از آنها با وجود سن بالا حتی خانه‌ای متعلق به خود ندارند. در این میان باز اوضاع خوانندگان بهتر است و لااقلش این است که دیده شده‌اند و شهرتی کسب کرده‌اند. آهنگسازان و نوازندگان و دیگر فعالان اوضاع بسیار بدی دارند. آنها هستند که در استودیوها دود سیگار و خاک خورده‌اند و مرارت کشیدند و مبالغ کم دریافت کرده‌اند و حال اوضاع بدی دارند و هیچ اسمی هم از آنها نیست. انگار اصلا متوجه وضعیت این افراد نیستیم. مهاجرت خوانندگان به هرحال شنیده می‌شود و گاه سر و صدا می‌کند، اما آن نوازندگان و آهنگسازانی که به دلیل وضعیت بد شغلی و معیشتی بیکارند یا مهاجرت کرده‌اند، حال چه وضعیتی دارند و چه می‌کنند؟ چه کسی به این مسائل و مشکلات توجه می‌کند؟ بگذارید بهروز صفاریان را مثال بزنم. ایشان سال ۱۳۸۴ زمانی که آهنگ الکترونیکی «شبح» را ساخت چه کسی به آنالیز و تحلیل این اتفاق پرداخت؟ یا چه کسی سراغی از ایشان گرفت؟ هنرمندان بسیاری داریم که چنین وضعیتی دارند.

طی این سه دهه زمانی بوده که تصمیم به مهاجرت بگیرید یا اینکه در حال حاضر چنین تصمیمی ندارید؟

به هیچ‌وجه. به نظرم بهترین کاری که می‌توانستم انجام دهم خروج از حوزه موسیقی بوده است. به هیچ وجه آدمی نیستم که به خاطر خوانندگی از کشور خارج شوم. به هیچ‌وجه و به هیچ‌قیمتی این کار را نمی‌کنم. فرصت‌های بسیاری برای مهاجرت داشته‌ام. مثلا اینکه در سال ۱۳۷۸ مسئول همان تیمی که یکی از خوانندگان خانم را از ایران خارج کرد به سراغم آمد، اما جواب من منفی بود. سال ۱۳۸۱ من در آمریکا حضور داشتم که همان شخص بازهم به سراغم آمد و پیشنهادش را تکرار کرد و بازهم به او جواب منفی دادم که پس از آن دعوتنامه من و شادمهر عقیلی را برایم فکس کرد که باز هم راضی به رفتن نشدم. من دعوتنامه شادمهر را به او دادم و طی آن ماجرا بود که شادمهر تصمیم به رفتن گرفت و مهاجرت کرد. او البته برای خودش و طرفدارانش کار مفیدی کرد و باعث شد شنیده و دیده شود و فعالیت موسیقایی‌اش را ادامه دهد.

شما و هم‌نسلانتان به نوعی طی همکاری با صداوسیما پا به عرصه حرفه‌ای گذاشتید، از وضعیت این روزهای تلویزیون و مرکز موسیقی صداوسیما بگویید.

 من که در ۲۳ سالگی به صداوسیما رفتم، تهیه‌کنندگانی را دیده‌ام که در آن مقطع واقعا نگران برخورد و حرف زدنم با آنها می‌شدم، بس که شأن و شخصیت بالایی داشتند. آنها با سواد بودند. امروز می‌بینم فلان تهیه‌کننده یواشکی به خواننده‌ای که همزمان با من به برنامه‌ای دعوت شده، می‌گوید تو را به برنامه احسان علیخانی می‌فرستم به شرط آنکه تهیه کنسرت‌های سال بعدت را به من بسپری! تهیه‌کننده صداوسیما نباید با چنین شیوه‌هایی خواننده‌ها را به سمت خود بکشد! آیا این صداوسیما همان صداوسیمای ۲۷ سال پیش است و این تهیه‌کنندگان همان‌ها هستند؟

پس از انتشار نامه خداحافظی‌تان از سوی وزارت ارشاد، دفتر موسیقی و دیگر هنرمندان با شما تماسی برقرار نشده؟

به هیچ‌وجه نه از وزارت ارشاد، نه دفتر موسیقی، نه از مرکز موسیقی صداوسیما یا حوزه هنری تماسی با من گرفته نشده است. تنها چهار نفر از همکارانم پی‌گیر ماجرا شده‌اند. آقای حمید غلامعلی، قاسم افشار، بابک صحرایی و بهروز صفاریان هنرمندانی هستند که نسبت به خداحافظی‌ام از عرصه موسیقی واکنش نشان داده‌اند و با من تماس گرفتند. یادم هست شخصی از من پرسید صدای کدام خواننده را دوست دارم و می‌پسندم و من در جوابش گفتم از آنجایی که طی این ۲۷ سال هیچ همکاری از من حرف نزده از کسی حرف نمی‌زنم و نام نمی‌برم. آیا آن شعرا و ترانه‌سراهایی که آثارشان را خوانده‌ام، حتی یک بار با من تماس گرفته‌اند و گفته‌اند مثلا ممنون که فلان اثرم را خوانده‌ای؟ خیر. درست است که حال برخی از آنها اسم و رسمی پیدا کرده‌اند، اما حداقل برای شناخته‌شدن آنها که به اندازه یک ارزن موثر بوده‌ام! آنها سراغی از من نگرفته‌اند و حتی تماسی نگرفته‌اند، اما من همه‌جا از آنها حرف زده‌ام. این از همکارانم و آن از متولیان و سلیقه مخاطبان. دیگر چیزی باقی نمی‌ماند. البته چرا. یک چیز باقی می‌ماند و آن افسوس هدر دادن سی‌سال از زندگی‌ام است.

اما درستش این است که فعالان موسیقی بخصوص خوانندگان پاپ هم‌نسلتان نسبت به چنین اتفاقاتی واکنش نشان دهند و اعتراض خود را به گوش مسئولان برسانند.

باور کنید نمی‌خواهم خیلی از مسائل را بگویم. فقط به همین بسنده می‌کنم که علت این عدم توجهات را نمی‌دانم. به هرحال من در مقاطع مختلفی به خیلی‌ها کمک کردم. حال آنها کجا هستند؟ ایلنا خبرگزاری معتبری است و من از همین تریبون از هنرمندان می‌خواهم نسبت به وضعیت فعلی هنر و موسیقی بی‌تفاوت نباشند. به عنوان جمله آخر این را بگویم که امروز شخصی به من گفت نظرت درباره گرانی بنزین چیست؟ من نیز در جوابش گفتم تو بگو نظرت درباره ارزان شدن آدم‌ها چیست؟ متاسفانه در مملکت ما به صورت روزمره همه چیز گران می‌شود اما در این میان قیمت ما چقدر کاهش می‌یابد و چقدر ارزان می‌شویم!

*ایلنا

ارسال نظر

شما در حال ارسال پاسخ به نظر « » می‌باشید.